داستان زیبا2

ღبـــــــــــــــــارونღ
گلچینی از اس ام اس ها و مطالب تفریحی
داستان زیبا2
ن : ღadminبارونღ ت : سه شنبه 8 اسفند 1391 ز : 23:46 | +

 ثروت و دارایى اش از بین رفت و زن را نیز طلاق داد. زن با مرد دیگرى ازدواج نمود. از اتفاقات عجیب آن که،

روزى آن زن با شوهر دوّم مشغول غذا خوردن و از جمله مرغ بریان بود که فقیرى بر درب خانه خوراک خواست. مرد گفت: مقدارى غذا و مرغ براى او ببر. وقتى زن غذا را به دست فقیر مى داد، دید گویا او را دیده است، دقّت کرد، سبحان الله، چه مى بینم! همان شوهر اوّلش بود که به این روز افتاده بود. گریه اش گرفت و برگشت.

شوهر سبب گریه را پرسید پاسخ داد: شوهر اوّل من بود، یک روز با او غذا مى خوردم گدایى آمد و او آن گدا را محروم کرد. مرد گفت: خدا گواه است آن سائل من بودم و چون تلخى ناامیدى را دیده ام نمى خواهم کسى از در خانه ام محروم برود.


نظرات شما عزیزان:

فاطمه خانوم
ساعت0:57---9 اسفند 1391
خیلی کچلی بارون
مبارک باشه وبلاگ قشنگت


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: داستان های زیبا، ،
:: برچسب‌ها: داستان, زیبا, کوتاه,
.:: ::.


Powered By LOXBLOG.COM Copyright © by barooon.1997
This Template By Theme-Designer.Com